مدیریت داده‌محور

ما میگوییم برای برقرای مدیریت داده‌محور ایستاده‌ایم. اما وقتی می‌گوییم مدیریت داده‌محور، منظورمان چیست؟ بگذارید با چند مساله که دست به گریبان هستیم شروع کنیم.
حتما شنیده‌اید که مثلا فلان آدم نباید تسهیلاتی بگیرد و می‌گیرد و فلانی باید بگیرد و نمیگیرد. یا اینکه در خود مساله انتخابات، گاها به گوشمان خورده‌است که مینی‌بوس‌ها و اتوبوس‌ها از جای دیگری برای رای دادن آمده‌اند. راست و دروغش با گویندگان. یا خود مساله کرونا و امثال آن که بعید نیست هنوز با آنها دست به گریبان باشیم. اگر سیاستی مبنی بر تامین مایحتاج افراد از نقاطی به فاصله 500 متری‌شان تدوین شود، چگونه قابل سنجش است. آیا در حال حاضر در شهرمان ارومیه که موضوع بحثمان است، چنین چیزهایی را می‌توان مطمئن و بدون اتلاف منابع ردگیری کرد؟

اگر منطقه‌ای خاص دچار بحران شود و مردم آن منطق نیاز به کمک داشته باشند، آیا می‌شود فهمید آن کسانی که خواهان کمک هستند واقعا اهل همان منطقه آسیب دیده‌اند؟
آیا در شهرمان و حتی کشورمان می‌شود گفت اگر کسی می‌خواهد از مدرسه دولتی یا بیمارستان دولتی استفاده کند، حق دارد فقط به نزدیک‌ترین مدرسه دولتی یا بیمارستان دولتی نزدیک منزلش مراجعه کند!
الگوبرداری اولین گام توسعه است. در این جنس مسائل مثالی بسیار ساده از کشور آلمان وجود دارد که مساله را شفاف‌تر می‌سازد. آلمانی‌ها خیلی ساده به همه این مسائل پاسخ داده‌اند.نداندییسش با یک کار به ظاهر کوچک. در آلمان ثبت آدرس از نان شب واجب‌تر است. اصلا هویت به داشتن نام و نام خانوادگی نیست. هویت در آلمان به نام، نام خانوادگی و آدرس و امضا است. آدرس اگر نداشته باشید نه حساب بانکی می‌توانید داشته‌باشید نه می‌توانید در مدرسه ثبت نام کنید. و حتی کارت ملی نمی‌توانید داشته باشید. آدرس ثبت شده بخشی از هویت شماست. همین تفاوت کوچک در مسائل ذکر شده، تفاوت بزرگی ایجاد می‌کند:
اگر ما موظف باشیم، فرزندانمان را در نزدیک‌ترین مدرسه محل سکونت‌(مطابق با آدرس ثبتی)، ثبت‌نام کنيم، این یعنی علاوه بر کاهش ترافیک و کاهش مصرف انرژی به میزانی قابل توجه، مطالبه‌گری با تعهد مردمی، باعث خواهد شد که در طول زمان و در طی پویایی‌هایی کیفیت ارائه آموزش در هر مدرسه از یک حداقل استانداردهایی فراتر رود. اگر شما در شرایط کرونا وارد شهر شوید و اگر جلوی شما را بگیرند که برای چه بیرون آمده‌اید، و شما بگویید که برای خرید آمده‌اید، خیلی راحت از روی آدرس ثبت شده روی کارت شناسایی شما متوجه می‌شوند که مورد چگونه باید بررسی شود. یا در زمان انتخابات از پیش برای شما نامه‌ای ارسال می‌شود، حوزه انتخابیه شما مشخص می‌شود و شما حق دارید فقط در آن حوزه رای‌گیری که از قبل مشخص شده رای خود را بیاندازید. به همین سادگی از هر شبهه‌ای در مورد جابجایی افراد جلوگیری می‌شود. افراد نمی‌توانند به این راحتی در مورد اطلاعاتشان برای گرفتن یارانه تغییر ایجاد کنند. افراد نمی‌توانند ده حساب بانکی داشته باشد و در هر حسابی یک آدرس ثبت کند و بعد هم چک بی محل بکشندو این مساله بسیار مهمی می‌تواند باشد.

حتی محل سکونت اول افراد می‌تواند نرخ معمولی برای آب و گاز و برق و تلفن داشته باشد اما محل اقامت دوم به بعد می‌تواند با نرخی دیگر محاسبه شود تا توزیع منابع متوازن تر شود.
شاید در ابتدا چنین راه حلی ایده‌آلیستی به نظر بیاید، ولی میبینیم که با هماهنگی فقط چند نهاد اجرایی و نظارتی، چنین کاری قابل انجام است. این مثالی بود از مدیریت بر مبنای داده یا مدیریت داده محور. مدیریت داده‌محور یعنی جمع‌وری‌آوری، یکپارچه‌سازی و ملموس‌سازی داده‌ها برای گرفتن تصمیمات. این موهم، رویکردی برای حاکمیت است که به تصمیماتی که می‌توانند با داده های قابل تأیید پشتیبانی شوند، اهمیت می دهد. موفقیت رویکرد داده محور به کیفیت داده‌های جمع آوری شده و اثربخشی تحلیل و تفسیر آن بستگی دارد و به جز مواردی که شمرده شد، می‌تواند هم‌افزایی‌هایی بسیار زیادی داشته باشد که علاوه بر افزایش بهره‌وری و کارآیی، اثربخشی منابع را نیز بالا می‌برد و مسیر توسعه پایدار را فراهم می‌کند.
آیا با همین تغییر کوچک همه مشکلات برطرف می‌شود. جواب: خیر! ولی آنهایی که هم می‌دانیم و هم می‌توانیم را باید انجام دهیم. زمانی خواهد رسید که این تغییرات کوچک، مقطعی و محلی دست به دست هم می‌دهند و اثر «هم‌ افزایی» رخ خواهد داد: یعنی اگر تغییر الف ۲ واحد به توسعه کمک می‌کند و تغییر ب و ج هم ۳ واحد و ۵ واحد، جمع این سه تغییر ۱۰ نمی‌شود، بلکه بیست می‌شود. اگر در یک یا چند حوزه از مسیر توسعه کشور انسداد وجود دارد، آن مواردی که می‌دانیم و می‌توانیم را انجام دهیم، تا پنجره فرصتی برای دیگر تغییرات فراهم شود!

 

نوشته های اخیر

دسته بندی ها